آقـــــــــــــــــا و بانـــــــــــــــــــو

به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد

سلام

25 بهمن 92 عقد داداشم بود یه مراسم خانوادگی صمیمانه و کوچیک بود جای همگی خالی بود

دعا کنید یه کار خوب گیرش بیاد

داشتم فیلم میگرفتم بعد از عروس و داماد و خانواده ی خودم داشتم احساسشونو و یه سری سوالاتو اینا می پرسیدم محض جدابیت فیلم یهو رسیدم به داداش عروس خانم میخواستم از اونم بپرسم دیدم نه دیگه خیلی زشته خودم خندم گرفت...

خدا رو شکر خانوادشون طوری هستن اخلاقیاتشون که آدم باهاشون خیلی راحته...

خخخخخخخخخخخب حالا بریم سر بحث اصلیییییییییییییییی...

امروووووووز 4 اسفند 92 مصادف است باااااا 47 روزگی ه (6 هفته و 5 روز یا به عبارتی 1 ماه و 17 روز) یه موجود آسمونی و هدیه خدایی که هنوز کلی راااااااااهه تا پا به این دنیای زمینی بزاره و کلی آدم چشم انتظار رو شادمان کنه...

نفس مامان عسل مامان عزیز مامان نینای نای نینای نای

وای این عکسه جیییییییییگر منهههههههه خیلییییییییییییییی نازههههههههه دل آدم میخاد قووووووورتش بده

دو سه هفتست که همش حالت تهوع و دل درد و سردرد و ویار و اینا دارم

دیروز به طرز خیلی بدی بالا آوردمو هی اوغ میزدم یعنی اون دنیا رو آدم می بینه با هر بار اوغ زدن

صبح ها که از خواب پا میشم همش حالت تهوع دارم

هیچی ه هیچی ه هیچیم دلم نمیکشه از همه چی بدم اومده منظورم غذا و ایناست مخصووووصا بوی غذا هووووووووع

شیر هوووووووووع ماهی هوووووووووع گوشت هووووووووع گردو هووووووووووع شیرینی جات هووووووووووع

خلاصه که دو سه کیلو کم کردم بس که هیچی نمیخورم

شانس ویارم ندارم فقط در جهت منفی ه یعنی فقط از همه چی بدم اومده از هیچیم خوشم نمیاد

این بچه چی از آب در بیاد آخرش اگه تا آخر اینجور پیش بره که ببخ ضعیفو نحیف دنیا میاد

البته میگن معمولا تا دو سه ماه اول اینطوره بعد خوب میشه امیییییییدوارم

آهااااااااا یه چی دیگه دیرووووز صدای قلبشو شنیییییییییدم اولش فک کردم نبض خودمه اما بعد مطمئن شدم که خودشه

اخه هم تو کتاب نوشته بود هم از یه ماما پرسیدم گفتش که از 28 روزگی نبضش میزنه

جالبه ها خودش قد یه تمشک ه اونوخ قلبش چه اندازس؟! لابد یه نقطست دیگه هه ه...

* * *

بعدا نوشت:

چند روزه همش مامان برام غذا میاره مسیر خونشونم دوره اما بازم میفرسته برام

یعنی از خدا میخوام یکی برام غذا بیاره بدم میاد از آشپزی از اینکه بوی غذا رو حس کنم می میرم ینی

* * *

جالبه خیلی ها هنوز عمو و عمه و دایی و مامان بزرگ و بابابزرگ و مامان و بابا نشدن با نی نی ه من به آرزوشون میرسن

ینییییییییی مامان اینا و مادرشوهرم اینا که فهمیدن تو خونشون غوغایی شده بوووووود از ذووووووق

صورتی باشید...