سفارش تبلیغ
صبا ویژن


به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد
سلام

* * *

بیا ترانه خانِم جااااااااان اینم پارسی جونتبلبلبلو

انقده گفتی و گفتی که دیگه وسط زمستون اسباب کشی کردم

سرما نخورم شانس آوردم

خب حالا کی میتونه بگه اسبابامو چطور بیارم اینجا؟

از توی بلاگفا چطوی میتونم منتقلشون کنم...راهنوماییم کنید خخخخخخب؟خسته کننده

* * *

چهارشنبه هفته ی پیش روز شهادت امام رضا (ع) خواهرشوهر بزرگم از جیرفت اومده بودن

خونشونم بطور موقت طبقه ی بالای خونه ی ماست اما در واقع از برادرشوهرمه فعلا که مجرده

شعله زررررررردپزون داشتیم جاتون خالییییییییی همگییییییییی بودن خوشمزم شده بود

هرررررررر چی ظرف داشتم بردن بالا خب آخه اونا خونشون جیرفته اکثر وسایلشون اونجاس

خواهرشوهر کوچیکه رفته بود تو قابلمه داشت تهشو با انگشت لیس میزد منم رفتم یهو مادرشوهرم گفتش

بخور ته قابلمه رو که خدا بهت نی نی ه پسر بده(ایییییییش نیدونم چرا مادرشوورا عشق پسررررررر دارن(


* * *
خالم با حسنا کوشولو (1 ماه و خورده ای سن داره) از تبریز اومدن انقده بچش نااااااااااازه

دهن چوچولو مماخ چوچولو ابروها چوچولو چشا درشت خودشم ریزه میزه سرشم چوچولو

* * *

وااااااااااای بچه ها دییییییییروز نه ببخشید پریروز یعنی سه شنبه یه کلیییییییییییییییی برف اومد شهرمون

حدودای 4 و نیم عصر منو آقامون به همراه دو تا خواهرشوور کوچیکه و بچه هاشون رفتیم برف بازی

یهههههههه حالی دااااااااااااااد هر چی عقده داشتیم خالی کردیم

اولش تا رسیدیم دیدم شوهرخواهرشوهرم خیلی مودبانه در حالی که دستاشم پشت سرش قایم کرده بود

اومد طرفمو سلامو احوال پرسی و اینا میکنه منم داشتم حالو احوال میکردم

یهوووووووووو دیدم یه گوله برررررررررررف اومد سمتمو شانس آوردم جاخالی دادم وگرنه میخورد قشنگ تو صورتم

گفتم ای بجنسسسسسسس با تو کار دارم آخر سر وقت رفتن منم تلافی کردم یاح یاح یاااااااااااح

نامردا همشون پریده بودن به جون منو شوهرم همشون گوله گوله پرت میکردن تو سرو رومون

جاتون خالی کیکم پخته بودم با خودم آوردم رفتیم تو برفا خوردیم چسبیییییید

یه آدم برفی ه چوچولوهم درست کردم مردم همه مث ندید بدیدا بیرون بودن اونروز

* * *

امروز مادر شوهرم بعد از سر مزار اومدش خونمون

تازهههههههه بعد 7 ماه و اندی(خوانندهه نه هااااااا) بهش آلبوم(آلبوم اندی نه ها) عروسیمونو نشون دادم

کلییییییییی ذوق کرده بود همچی عروسیییییییی(پنجه ی آفتاب) نصیبش شده بود


هی همش بهم میگه نوه(فدای این نوه بشم مننننن) می خوام نوه(ای جوووووووونم) مییییییییییخوام خب بابا به من چه هنوز زووووووووده

بعدم شوما که 6 تا نوه ی دختری داری که بزا مامان بابای من بگن و ذوق کنن واس نوه دهههه

* * *

عاشق باشید...





نوشته شده در یکشنبه 92/10/8ساعت 8:47 عصر توسط بانو | نظر
نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
<   <<   6      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

فال حافظ