سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد

سلام

وای چقدر تایپ کردن سخت شده برام اصلا نمیتونم درستی بشینم پای سیستم

اما خو تا وقتی سیستم دستمه گفتم یه استفاده ای ازش ببرم وبمو آپ کنم

خب جونم براتون بگه که الان بچم تو 38 هفتگی قرار داره معمولا تا 40 هفتگی کامل میشه

اما خب اکثر بچه ها به 40 نمیرسن 37 هفتگی به بعد دنیا میان میگن اوناییم که زیر 38 هفته دنیا میان معمولا زردی/گرمی/ورم از اینجور چیزا میگیرن

حالا ببینم بچه من کی قدم به این دنیا خواهد گذاشت؟!

دعا کنید برام دیگه آخر خطه این هفته و یا شایدم هفته بعد فقط فرصت باقیست تا مسافر کوچولوی من برسه

خب از جنسیتش که قبلا گفتم چیه از اسمشم یه چیزایی گفتم اما تغییر کرده و ممکنه تا لحظه آخر هم عوض شه

فعلا بین علی و طاها یکی رو خواهیم گذاشت البته اگر دیگرون مداخله نکنن

یه چند تا عکس از اتاق بچم میزارم یکم وبم حالو هواش عوض شه البته هنوز تزیینات صورت نگرفته فقط همینجوری ساده چیده شده سیسمونیش

فرش و قالی هدیه مادرشوهرمه اولین نوه ی پسری ه دیگه عزیزززززززززززه

سیسمونی

اون ظرف پایینی رو مامانم از مشهد گرفته ازینایی ه که توش آیه الکرسی حک شده

به جان خودم لباساش نامرتبه تازه نصفشم گذاشتم تو ساکش که هروقت از راه رسید ببرم بیمارستان آماده باشه

اینایی که می بینید همشون نیاز به تزیین داره بی شک من بی تزیین نمیذارمشون

سیسمونی

اینم قنداقشه که مامان دوخته منتها اون عروسکه رو خودم دوختم اولین بار که به خالم نشون دادم قش قش شروع کرد به خندیدن نمیدونم چرا

اینم اون بالاش مامان پلاک آیه الکرسی چسبونده چشم نخوره بچم

قنداق فرنگی

اینم قنداق فرنگی ه که عروسکش هنوز کامل نشده باس لباسم براش بدوزم بیچاره سرما نخوره نخندیییییییییییین عععععععععع

بزارید فعلا از لباسا بچم تنش کنم بعدا براش میدوزم بهله

عروسک

خب دیگه کافیه لحاف تشکشو دیگه حوصله نداشتم عکس بگیرم و خیلی چیزای دیگه مثل وان و سرویس حموم و لوازم بهداشتیو اینا

بعدها که تزیین مزیین کردم شاید دوباه عکس بگیرم بزارم

فعلا شما دعا کنید بسلامتی و خیری و خوشی دنیا بیاد جمعم دفاعم خوب بشه و یهو وسط دفاع مسافر کوچولو سرو کلش پیدا نشه

و دفاعم خراب نشه دعا کنید دیگه خودمو کشتم تا تاریخ دفاع تونستم بگیرم

* * *

برای عروسک رو قنداق فرنگی بالاخره لباس دوختم البته خیلی با عجله شاید در حد یه ربع وقت گذاشتم

آخه یه سری دردایی داشتم گفتم نکنه موقعشه دیگه گفتم این تموم شه بره پی کارش

قنداق

شاد شاد شاد باشید


نوشته شده در سه شنبه 93/7/8ساعت 7:56 صبح توسط بانو | نظر
نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

 

به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد

سلام

امروز 7 تیر 1393 مصادف است با سالگرد ازدواج آقا خان و خانوم بانو

خیلی خیلییییییییییییییییییی زود گذشت نمیگم خوش گذشته یا بد اما هر چی که بود هر جور که بود واقعا زود گذشت

روزای خوش هم داشتیم روزای ناخوش هم داشتیم چیزی که به یادگار میمونه همون خاطرات تلخ و شیرینه

همیشه میگم بازم میگم ما سسسسسسخت شروع کردیم هردومون سخت گرفتیم خانواده هامونم سخت گرفتن

با گریه و اشک و آه با کلی غصه و روزای بد زندگیمونو شروع کردیم طوری که هروقت یاد اون زمان میفتم ناخودآگاه گونه هام خیس خیس میشه

زندگی ای که میشد با عشق با خوشی با دلخوشی شروع بشه چرا اینجوری شد؟چرااااا؟همه در حق ما بد کردن خودمونم در حق خودمون بد کردیم

خدایا خودت از این به بعدشو برامون شیرین کن این یه سالو اصلا نفهمیدم چطور گذشت خاطرات اون یه سال عقد هنوز باهامونه تا آخر عمرم باهامونه

اونا رو چطوری میتونیم فراموش کنیم؟ چطوری از ذهنمون پاکشون کنیم؟ گریه های شبونه ی اون یه سالو چطور میتونم فراموش کنم؟ کم محلی ها بی محبتی ها رو چطور؟؟؟

خدای خوبم سال دیگه همین موقع یه نفر دیگم بهمون اضافه میشه دلم نمیخاد اون مث مادرش مث پدرش روزای سختی داشته باشه خدایا شرایط زندگیمونو طوری بکن که پسرمون حتی یه روزم بهش بد نگذره...

وای چقد غمناک نوشتم مثلا امشب شب عروسیمون بود یه سال پیش باید دست بزنیم بزن و بکوب راه بندازیم شادی کنیم خدایا نذار شادی هامون فقط به ظاهر باشه ته ته ته دلمونم شاد کن...

امروز آقاخان به پیشواز ماه مبارک رفته من که نمیتونم روزه بگیرم همینجوریشم نی نیم ضعیفه چه برسه روزم بگیرم خودم هیچی برای اون طفلی ضرر داره خب

شاد شاد شاد بمونید...

 


نوشته شده در شنبه 93/4/7ساعت 2:43 عصر توسط بانو | نظر
نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
   1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

فال حافظ